Monday, March 19, 2007
Wednesday, March 14, 2007
تا جاییکه فهمیده ام ، دو نوع دیوانگی داریم...
دیوانگی احساسی.. که یک نوع مشخص و دوست داشتنی است... دیوانگی منطقی .. که نوع مشخصی ندارد و همه مدلش کیری است... Tuesday, March 13, 2007
احساسم آنقدرها هم شبیه زندگی کردن نیست... گاهی اوقات زندگی کردن را بخاطر می آورم ،.. ته مزه ی شیرینی دارد ، ته مزه کلوچه و کیک و آدامس و دختر میدهد... این چیزی که من در آن اسیرم.. همه اش بوی خودم را میدهد... خودم و خودم و خودم ... بوی زندگی مدتهاست در زندگیم گم شده... خدایا... ای بزرگ واحد... شاید سرنوشت من این است که اینگونه بمانم، شاید نباید چنین خواهشی بکنم ، شاید نباید نسبت به چیزی که از آن آگاهی ندارم آرزویی بکنم، .... خدایا.... خدایا.... روزی را که من خودم را سرزنش کنم بخاطر کردارم ، بر من ننویس... آهنگهای فیلمهای ده فرمان و قرمز و سفید و آبی بدجوری بوی زندگی میدن... بوی کلوچه میدن حتی بعضن ... |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml archive |