Monday, October 02, 2006
فرشته ای رو میشناسم که توی خیالبافیاش عاشق یه جسد پر عاطفه شده بود
از اونجاییکه احد فرشته هاشو خیلی دوست داره از بین بنده هاش براش یه جسد پیدا کرد ، دقیقن مثه همونی که توی خواباش دیده بود همونقد پر عاطفه و همونقدر دور از دسترس گذاشتش براش توی سینی فرشته هم سریع پیشبند بست و قاشق چنگال گرفت دستش شمام جای اون بودین همونقدر عشق میکردین با رویای برآورده شدتون اونم همونقد عشق کرد چیزی که بد بود مردنی بودن جسد بود توی خیالاتش میومد که جسدرو زنده کنه قاطی میکرد که جسد زنده دیگه تعبیر خوابش نیست قبول کرد که جسدا مردنین روزی که قبول کرد.. جسد مرد. |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |