Friday, September 15, 2006
طبل بزرگ زیر پای چپ فیلم خوبی بود..
این رو که جنگ ما با بقیه جنگا فرق داشت ، چیزیه که هممون میدونیم... این که ما تنهایی با خیلی از کشورا جنگیدیم رو همه میدونن.. اینهمه داوطلب برای جنگ رو هیچ کشوری نداشت.. اینکه ما دفاع کردیم رو همه میدونیم... اونقدر این خاطره قشنگ بوده برای اونایی که اون صحنه هارو از نزدیک دیدن.. اون از خود گذشتگیها و انسان بودن ها رو بین مین و خمپاره و فشنگ و خون پیدا کردن، .. سخت براشون تموم میشه که یکی بگه جنگ چیز بدیه... خود اونها کثیفی جنگ رو ندیدن... احد نذاشت ببینن.. احد نذاشت موقع جنگیدن... شیطان توی وجودشون رخنه کنه.. شیطان رو ازشون پاک کرد.. یه چیزی رو نمیشه انکار کرد... جنگ.. صحنه ی حس کردن ترسه... صحنه ی تنها شدن با زندگیه... لحظه ایه .. که نهایت وجودت رو باید بکار بگیری... و اینو همه میدونن... که توی بهشت.. جنگی نیست... طبل بزرگ زیر پای چپ.. واقع گرایانه تر بود.. از خیلی دیگه از فیلمای دفاع مقدس، من اونقدر حال کرده بودم که اومدم نوشتم میخوام خایه هاشون رو بمالم... الان اون هیجان اون شب بعد از فیلم رفته و بارها خودم پشیمون شدم از جمله ی "استدعا دارم خایه هاشون رو بدن بمالم.." ... اون پست رو پاک نمیکنم.. جنگ با کثیفی رو بد نمیدونم... از طبل بزرگ زیر پای چپ خوشم اومد... همین. |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |