Tuesday, August 15, 2006

و برای آنان پیکر گوساله ای ساخت و پرداخت که بانگی داشت ، انگاه گفتند این خدای شما و خدای موسی است که فراموشش کرده بود.
آیا اینان نیندیشیدند که پاسخ سخنی به آنان نمیدهد و زیان و سودی برای آنان ندارد؟
و هارون پیش از آن به آنان گفته بود ، ای قوم من شما با آن امتحان پس میدهید و پروردگار شما خداوند رحمان است ، از من پیروی کنید و از دستور من اطاعت کنید.
گفتند همچنان در خدمت او می ایستیم تا موسی به نزد ما بازگردد.
گفت ای هارون چون دیدی که گمراه شدند چه چیزی تو را از متابعت من بازداشت؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟
گفت ای پسر مادرم ، ریش مرا و سرم را مگیر ، من ترسیدم که بگویی بین بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخن مرا پاس نداشتی.
گفت ای سامری کار و بار تو چیست؟
گفت من چیزی را دیدم که دیگران آنرا ندیده بودند و مشتی از خاکپای جبرئیل برگرفتم و آن را انداختم و بدینسان بود که نفسم بدی را به من آراسته جلوه داد.
گفت پس برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک مشوید و برای تو موعدی است که در آن با تو خلاف نشود ، و به "خدایت " که در خدمتش معتکف بودی بنگر که میسوزانیمش ، سپس آنرا بر دریا می افشانیم
همانا خدای شما خداوند است که خدایی جز او نیست ، که بر همه چیز احاطه علمی دارد.

طه - 88 الی 98







email adress



archive