Sunday, July 23, 2006

کاش دستام اونقدر گرم بودن که وقتی میخوام آروم کنم ، بتونم
یه اسب وحشی پیشم بود
بی قبیله ، بی سرزمین
تنها و تنها و تنها
وحشیه وحشی
نتونستم نوازشش کنم
نازش کردم فقط
نتونستم آرومش کنم
آخر هم ازم عذرخواهی کرد
و رفت

god bless u
lovly horse







email adress



archive