Saturday, June 24, 2006

من
خیلی
ناشکرم
خیلی هم نا متعادل
خیلی هم افسرده


پ.ن : هر موقع دیدی داری کار محیرالعقولی میکنی ، بدون که یجارو اشتبا اومدی

پ.ن : محیرالعقول.. اونیه که خودت متحیر شی ، وگرنه ممکنه یجا بگوزی و از نظر خودت خیلی فیزیولوژیکن طبیعی باشه ولی یکی دیگه متحیر شه

پ.ن : نتیجه لابد اینکه من آدم گوزوییم!

پ.ن : دلم میخواد از این افسردگی بیام بیرون.. هیچکدوم از کارایی رو که دوست دارم انجام نمیدم

پ.ن : امروز به این نتیجه رسیدم که قضیه این نیست که من با "هیچ" آدمی حال نمیکنم.. میکنم "خیلی" هم حال میکنم.. ولی "خیلی کم"ن

پ.ن : دلم میخواد داستان بنویسم، انیمیشن بسازم ، فیلم کوتاه بسازم ، لیریک بنویسم(این خیلی جدیده) ، خوب دف بزنم ،هرچی زودتر فارغ التحصیل شم.. البته با مدرک! اگه اخراج شم عذابش میمونه بهم..

پ.ن : من آدم حسودیم

پ.ن : من

پ.ن : من

پ.ن : ان







email adress



archive