Friday, May 19, 2006
نمیتونی اگه یه مساله ای رو بلدی ، جواب رو بگی و انتظار داشته باشی که راه حل معلوم شه
یکی دو سال قبل تر موقع سلام علیک کسی بهم احمق یا کچل یا خنگ یا منگل یا کونی یا بچه یا جوجو از رو صمیمیت بی حد و مرز نمیگفت.. همه بد دهن شدن تو این یکی دو ساله یا من فحش خورم ملس شده؟ بیشتر که فکر میکنم این پاراگراف بالا مربوط به جنس لطیف میشه .. بجز یه نفر و آنگاه که جانشان را میگیریم بینند که گویی جز نیم روزی بیشتر زنده نبوده اند از من میپرسی .. اون چیزی که توی قرآن نوشته شده ؛ اینه که "یه عده ای" زندگی جاویدان پیدا میکنن، اونهم در یک جای خوب ، که ماه و خورشید نبینند ،.. و بقیه دیلیت میشن..کل زندگیشون عبارت میشه از همینی که زندگی کردن... همه ی این اتفاقات هم در یک روز خاص میفته ، که روز نیست.. چرخش یک دور خورشید دور زمین نیست .. ولی یک جاییه.. از جنس زمان. کساییکه به هیچ چیزی اطمینان صد در صد ندارن.. اسمشون کساییه که در شک ن و بسیار بسیار از نظر من قابل احترام ترن تا کساییکه از بچگیشون یه چیزی رو که بهشون گفته شده قبول کردن و با کساییکه مخالف اعتقادات تحمیلیشون هستن بیخودی وارد جنگ میشن خودشون خبر ندارن چیزی که بهش اعتقاد دارن ، فشار محیط بوده روشون تا دست یافته شخصیشون و میترسن که اونو کنار بذارن.. تمام کساییکه به سبک مسلمونی نماز میخونن و روزه میگیرن جزو این دستن.. اگه دوبار لای قرآنی رو که اساس مسلمونیه باز میکردن، گوششون رو به همه حرفها میبستن و فقط متن رو میخوندن ، میفهمیدن که قضیه این نیست اصلن صلوه ، یعنی اتصال.. یعنی حرف زدن.. ترجمه شده نماز.. حرف زدن با خدا خیلی سخت تره از نماز خوندن.. موقع نماز خوندن یه وردی رو بلغور میکنی.. ولی موقع حرف زدن با خدا.. قبل از همه چی باید قبول داشته باشی که داری با یه چیزی حرف میزنی که میشنوه، و اگه واقعن همچین ایمانی نداشته باشی ، حرفت نمیاد. سریع احساس میکنی دیوونه شدی و داری با دیوار حرف میزنی، قطعش میکنی... حالا خودت ببین اونی که نماز میخونه شاهد به زندگیش میبینه، یا اونی که حرف میزنه. خدا پرستی از نظر مکاتب آخوندی و کشیشی و پیری و استادی و ... معنی میشه به یه سری کارای مستمر ، مثه مشق شب که بعد از یه مدت پیش خود طرف بی ارزش میشن.. از اونطرف اعتقاد به وجود داشتن یک شاهد برتر که خالق زندگیه و در لحظه وجود داره بندگی کردن برای خالقیه که در لحظه ازت عرضه و جربزه میخواد.. جربزه نه گفتن ، جربزه آره گفتن، عرضه این رو ازت میخواد که وایسی و گاهی ازت میخواد که جلوی تمام محیط دور و برت ب ایستی.... روزی ن بار نماز خوندن و ورد گفتن و انشای وجبی نوشتن برای کلاس انشا، نه جربزه ای میخواد ، نه قلب محکمی ، نه ایمان خاصی... ارزشش ، همون اندازس که انشای وجبی ارزش داره، به هیچکس برای نوشتن بلند ترین داستان و کلفت ترین کتاب تاحالا نوبل ادبی ندادن، ولی اونقدرا هم بی ارزش نیست، طرف میتونه میرزا بنویس یه جایی بشه صفحه ادیتور باز بود ، داشتم اینو میخوندم و ادیت میکردم.. این اومد از تو یاهو.. salam mitonam ye chizi behet begam motmaen bash az tahe ghalbam behet migam hamishe az khoda mikhastam ke to zendegi ye hamrahe khob beham bede hamrahi ke hamishe kenaram bashe va man betonam be rahati bahash ertebat bargharar konam khoda yekisho behem dad hamrahe man Nokiast male to chieh?!!! |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |