Saturday, April 29, 2006

تو اوج گرسنگی ، چیزی نیست که بخوری، توی یخچال فقط بطری های آب هست ، خالی خالی، سه تا تخم مرغ پیدا میکنی ، ماهی تابه رو میذاری رو گاز ، روغن میریزی ، اولین تخم مرغ رو میشکنی ، بوی گند همه جا رو پر میکنه ، دومی ، سومی ،... هر سه تاشون گندیدن و نیم ساعت بعد
وقتی خسته افتادی پای تلویزیون
در خونه زنگ میخوره
یارو یه پیتزا میده
پول هم نمیگیره
میره


تو هم باشی پشمات میریزه







email adress



archive