Thursday, April 27, 2006
سندی خیلی کارای سو رو یادش نمیاد و واسه همین هنوز دوستش داره ، البته سو هم خبر نداره این بیتوجهیه سندی ، نسبت به همه حرفهاشو چیزایی که تعریف میکنه هم بیدلیل نیست ، نه اینکه عمدن نخواد توجهی بکنه ، مثل همون چیزاییکه سندی بی اختیار فراموششون کرده ، فراموش کردن رو براش خیلی نسبت به قبل راحت تر کردن . سایمون میگه شاید این یه جور صبر باشه ، که پایینتر از قیمت ، خریدیش.
سایمون هنوز از رویایهای پر آب و چرخ و فلک و آبنبات سو در نیومده ، دلش میخواد ، ولی واقعن بعضی جمله های تبلیغای پشت اتوبوسا یا آهنگ ماشین وقتی رو شافله یا دیگه هر چند روز یه همیچین اتفاقایی..هم میگن خوبس ؛ هم میگن غلط کردی |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |