Saturday, April 08, 2006

آی خدا....
داره میشه sweetcoma...
هر چی که میخوام بنویسم
فکر میکنم که بقیه بخونن چی فکر میکنن
نمیخوام هم ننویسم!!

پ.ن : حالم بده فک کنم

پ.ن 2 : اون میمونا و فرشته ها توی وجود همه وجود دارن..

پ.ن 3 : ای بابا

پ.ن 4 : یه سری آدم هستن که توی این کارا استعداد دارن فرررااووون ؛ عاشق شدن، معتاد شدن، تنبل شدن ، غیر منطقی شدن ، مهربون شدن ، کله شق شدن ،دپرس شدن ، ذوق کردن ، خداپرست شدن ، فحش به خدا دادن ، بیخیال همه چیز زندگی شدن عرض دو ساعت ، دعوا کنن ، سلیته و لات و جنده و لاشی و غیر عرف باشن ، مردم رو دوست داشته باشن ، از مردم متنفر باشن ... اکثرن هم احساساتین شدید

پ.ن 5 : یکیش خودم

پ.ن 6 : حس کردن و احساسی بودن ، با بدست آوردن شعور، اذیت شدن ، لذت بردن ، تجربه بدست آوردن ، بسیار بسیار رابطه مستقیم داره..

پ.ن 7 : فرشته های سیاه پوش و سفید پوش رو .. من به آدمای پ.ن 4 میگم

پ.ن 8 : الان که دارم اینو مینویسم، همش توی سرم میاد که چندین نفر پشت کامپیوترشون نشستن و با خودشون فکر میکنن ؛ یارو فک کرده چه پخیه..... همین چیزا شد که sweetcoma ..رو بستم همش فکر بقیه میاد توی سرم... احتیاج به زندگی خصوصی دارم... فک کنم حالم خوب نیست اصن

پ.ن 9 : حشر نوشتن دیدی تاحالا؟

پ.ن 10 : مینویسم، پاک میکنم، مینویسم، پاک میکنم، دوباره مینویسم، نه این یکی بمونه ایراد منکراتی نداره.. دوباره مینویسم، دوباره پاک میکنم.... اه!

پ.ن : نکته ی اساسی توی truman show این بود که فیلم توی دهه شصت ساخته میشد.

پ.ن : کی گفته ناله کردن موقع خوندن کتاب خدا، قرائت قرآنه و زیباست؟ باید این کتاب رو داد زد تا فهمیده بشه

پ.ن : آقا راستی گفتی جن... بگم برات... هسسسسسسسسسستنا!!!

پ.ن : وقتایی که حالم خوبه دود سیگار میاد تو صورتم... دقیقن همین

پ.ن : ...

پ.ن : خستم... میدونم







email adress



archive