Monday, March 13, 2006
امروز و دیروز توی دانشگاه واقعن عالی بودن ، قرار بود سه تا شهید گمنام رو بیارن توی دانشگاه دفن کنن ، اکثریت مخالف بودن ، کار به اینجا کشید که نزدیک چند صد نفر مخالف و چند صد نفر بسیجی توی مسجد دانشگاه جمع شدن، هر کدوم از گروهها اومدن حرف زدن ، آخرش یه نفر مداح رفت بالا شروع کرد روزه خوندن ، همزمان برادرای بسیجیمون تابوت به دست را افتادن ملت رو کتک زدن و فحش دادن و نهایتن شهدا رو دفن کردن.
واقعن تجلیل از مقام شهدا به این شکل خیلی زیبا بود و فرهنگ سازی شد. از اونطرف هم دانشجویان کتک خورده عوض اینکه شیشه های دفتر بسیج رو بشکنن ، شیشه های دفتر رییس دانشگاه رو شیکستن که توی کل این جریان یک دفعه هم دانشگاه پیداش نشد. البته بعد از اینکه شیشه های دفترش شیکست خودشم اومد دانشگاه و مشت خورد و طفلک در رفت. میله های دیوار جنوبی دانشگاه رو هم بعلت هیجان بیش از حد انداختن توی پیاده روی آزادی که شانس آوردن کسی زیرش نموند. بسی به این نتیجه رسیدم که بابا همش بچه بازیه. هر چی شورشه . همش بچه بازیه . به نتیجه رسیدنش ، بازی بزرگان. |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |