Saturday, March 11, 2006

توی کشوری که زن بودن، دلیل این میشه که توی ترافیک بهت را ندن، یا خیلی جاها بعنوان تو سری تو هر چی از دهنشون در بیاد بهت بگن، توی تاکسی انگشتت کنن و مطمئن باشن بخاطر فرهنگ کیریمون صدات در نمیاد، توی دانشگاه سیگار کشیدنت مساوی جنده بودنت باشه، ... داد زدن برای آزادی و اینکه میدونی نهایتن کتک میخوری از دست یه مشت گرگ پشمالو ( تازه اگه به کتک زدن قناعت کنن) خیلی جرات میخواد.

مگه نه اینه که افسرده بودن دخترهاو زنهای یه جامعه، همه جامعه رو افسرده میکنه
ای کاش بفهمن که همه ی دخترای هم سن و سال ما ، صد برابر پسرامون افسردن
پدرا و مادرامون که با انقلاب و جنگ سوختن
دیگه هیچی باقی نمیمونه

پ.ن : ای کاش دخترا برای گرفتن حقشون ، از اسم فمینیسم استفاده نکنن. کلمه فمینیسم هیچ ربطی به کلمه آزادی نداره. آزادی کلمه معنی داریه. مطمئنم اگه اسم این داستان، بجای فمینیسم و فلان، بود آزادی برای زنان، من خودم یکی از کسایی بودم که دوست داشتم توی شلوغیا باشم.







email adress



archive