Thursday, February 23, 2006
یه شب سیاه ، به دنبال ماه اونقدر دوید، دوید ، دوید
که آخر مجبور شد فحش بده به ماه، عربده بکشه، همون آخرین جایی که رسیده بود بخوابه صبح که بیدار شد دید ماه رفته، یه خورشید اومده به چه گندگی، دور و برش عوض شده و جای قبلی رفته تو خاطراتش خواست دنبال خورشید بدوه که دید خورشید نزدیک کوهها رسیده و ماه داره در میاد |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |