Saturday, February 18, 2006
دوتا خواب دیدم.. یکیش مجری داشت.. از توی جنگل ، یه نهر خیلی تندی شروع شد، درختارو با ریششون انگار که سوار یه قطار باشن شروع کرد تو یه خط حرکت دادن، به کوه میپیچید و تند حرکت میکرد ، مجری گفت این آب شوره ، رسید نهر به یه شهر، از آبش پاشیده شد توی شهر ، مجری گفت اینجا لندنه، توی شهر گربه ها دنبال هم میکردن با مشت تو صورت هم میزدن ول کن همدیگه هم نبودن، مجری گفت البته اینا موش هم خیلی دوست دارن ، بعد یه گربه بود که یه دونه موش رو خورد و آب از دهنش چیکه میکرد
توی خواب دومیه یه عالم درو داف دیدم، منم داشتم نقاشی میکردم |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |