Tuesday, January 17, 2006

از چس ناله بدم میاد ولی چه کنم که چس نالم میاد
کاش یکم بزرگ شم ، دیگه داره حالم بد میشه از بس خودم رو بالا بردم و فرداش نفی کردم
کاش یکم بتونم به داشته هام بنازم و چیزایی رو که شاید خواهم داشت رو بیخیال شم
یکم با الان خودم باشم و اینکه چه پخی قراره بشم رو فراموش کنم
همه چیز ممکنه.. این رو رد نکردم.. ولی نه اینکه من همه چیز رو ممکن میکنم
این من
چی شد
که اینقد گنده شد
واسه خودم
شاید تو یه رویا گیر کرد
نه اینکه رویاهه دروغ بوده یا راست بوده
ربطی به اون نداره
یه رویا بوده که باید تخمه میخوردم و نگاش میکردم
ولی اینکارو نکردم
تو فکرش فرو رفتم روز و شب هیچ
کیرمم کردم توش

از من پیر به خودم جوون نصیحت
هیچی ارزش لحظه الان رو نداره
هیچ آرزویی ، هیچ عقیده ای ، هیچ فکری ، هیچ چیزی

زندگی "کردن" رو عشق میباشد

آی

از بیکاری و خستگی و تنبلی و بی رمقی

دلم نجات میخواد و زندگی و لحظه های خوش
و نه دیگه هیچ رویای دوری

آمین!







email adress



archive