Sunday, July 24, 2005

اگر فرض كنيم جهان بي قانون است ، پس ميتوانيم براي خلقت ، ناشدني فرض نكنيم، ميتوانيم در رياضيات بجاي مثبت و منفي ، سه بي نهايت در يك بعد داشته باشيم. يا بجاي خوب و بد، خوب و بد و زاقيل داشته باشيم، بجاي زياد و كم ، زياد و كم و قرته و فرنو داشته باشيم. آنگاه ميبينيم كه همه صفات اين خلقت دوگانه اند . فرض غلط از آب در مي آيد.
ميتوانيم فرض كنيم دنيا بي قانون است و غير از اين دنيا ممكن نيست، زياد و كم، مثبت و منفي، روشن و خاموش چيزي نيست كه بتواند حالت ديگري داشته باشد، كه خود اين، يك قانون است.
اگر به قانون ايمان آوريم و خالقي براي آن قانون نيابيم، فقط خود را گول زديم.
اگر خالقي براي قانون بيابيم و جهان را صاحب خالق ببينيم و انكار كنيم، رو در روي موجودي فوق العاده قويتر و داناتر از خودمان ايستاده ايم و او را نفي ميكنيم. ميپنداريم كه نفي ما نشان از قدرت ماست. خبر نداريم كسي كه دوتايي را قانون گذاشته ، خود كوري و بينايي را آفريده ، خود نفي و قبول را آفريده و خود اوست كه ما را مخالف او گردانده. خود اوست كه از خلقتش و سرانجام خلقتش، با خبر است. ما مانند موشهايي كه در لابرينتي ريخته شده باشند، فلسفه دنبال بو كردن را بلند بلند داد ميزنيم و افتخار ميكنيم كه ما خود آنرا كشف كرده ايم، خبر نداريم كه پنير و ديوار و تو در توهاي لابيرنت همه براي آن ساخته شده كه ما را بيازمايد و خودكشي در لابيرنت، قسمتي از طرح آزمايش است.
هر چند.
اين كجا و آن كجا.
خالقي كه خود بي نياز است و مخلوقاتي كه بي نيازي را درك نميتوانند بكنند.
خالقي كه همه ديوارها و پنيرها و موشها و آدمها و راهها و تودرتوها ، خود اوست.
خالقي كه آنقدر بزرگ است كه نميتوان آنرا تصور كرد.
خالقي كه خيلي قشنگ تو را ا ز اين نوشته دور ميكند ، تا در تاريكي گم شوي، شايد در وحشتت به خود بيايي و او را فرياد بزني و ببيني گوشي شنوا تر از او نيست. گريان پيش خالقت برگردي.

پ.ن : پست قبلي ، من ، داد ميزنم كه بو كردن رو كشف كردم، داد ميزنم نديدن حقيقت توي زندگي مثل نديدن جنگل بخاطر درختاي جلوي چشمامونه، قوانيني هست، نشونه هايي هست، كه همه ميتونن ببيننشون، يكي از اينا رعد و برقه، چرا همه ما توي همه فيلما عادت كرديم توي صحنه هاي تخمي و مكافات و بدبختي، رگبار و رعد و برق ببينيم؟.. آمريكا يه هفتس كه داره روي سرش رعد و برق ميزنه، حتي بيشتر، هيچكس از آينده خبر نداره جز يكي، اون يكي خودش رو از چشمامون قايم نگه داشته، گاهي نشونه هاي روشني از خودش نشون ميده ، ديگه مسووليت هر كس گردن خودشه







email adress



archive