Thursday, June 23, 2005
![]() ميپرستم عالمي رو كه عذاب شده هاش موجودات منطقي و سختگيري هستن كه ميخوان همه چيو كنترل كنن و رهايي يافته هاش يه سري ديوونن كه هيچي به هيچ جاشون نيست و هر چي پيش بياد همونطوري زندگي ميكنن ديوونه هاش شجاعن، منطقياش ترسو و محافظه كار، ديوونه هاش به هيچي بند نيستن جز زندگي ، فهميده هاش صد جور بيمه و گارانتي و قفل و دزدگير با خودشون اينور اونور ميكشن مرده ي سيستمشم كه ديوونه هاش دوست داشتني و ترسناكن، آدم منطقيا و جدياش خشك و نچسب و معمولي ديوونه هاش خوشحالن، منطقياش ناراحت و اخمو ديوونه هاش يه چيزاي خوبي رو ميخوان و بدياش رو يا تحمل ميكنن يا ميجنگن، منطقياش يه چيزاي بدي رو نميخوان و دائم دارن فرار ميكنن از چيزاي بد، اگرم چيز خوبي رو بخوان، واسه اين ميخوانش كه باهاش از يه چيز بدي فرار كنن ديوونه هاش همديگرو دوست دارن منطقياش هر كي بهشون يه حال خوبي بده ميخوان،هيچكس هم دوست هم ندارن ديوونه هاش آخرش حال دنيا رو ميبرن منطقياش عذابش رو ميچشن آدم منطقياش مجبور ميشن دروغ بگن ولي ديوونه هاش چيزي به تخمشون نيست كه بخوان دروغ بگن آدم منطقياش زرت و زورت چايي و قهوه ميخورن ، همشونم زخم معده دارن، شبا هم راحت خوابشون نميبره ، پشت ترافيك اعصابشون گاييده ميشه، سكته ميكنن، سيگار ميكشن پشت سيگار، زودي هم سرطان ميگيرن (اين يكي هنوز ثابت نشده، ميشه) پ.ن :حالا نه "ديوونه" يعني "وحشي"،.. "ديوونه" يعني "كسخل".. يعني "شوريده"، يعني چميدونم، اوني كه معلومه از تو اين نوشتهه. ![]() |
site feed
http://rephrased.blogspot.com/atom.xml |